۱۳۹۵ اردیبهشت ۸, چهارشنبه
۱۳۹۴ بهمن ۲۱, چهارشنبه
صحبتهای فاطمه علیزاده
ایران-صحبتهای مجاهد خلق فاطمه علیزاده را بخوانید وقاحت هیستریک آخوندی تا چه حد است،پاسخی به وزارت بدنام وانجمن نجاست .
اخیرا انجمن نجات آخوندهای به گل نشسته و زهرخورده ازقول به اصطلاح برادر من «سيروس عليزاده» مطلبي سراپا دروغ منتشر كرده است. اين دروغ گفتن در مورد شخص من است كه الحمدالله حي و حاضرم و بكوري چشم آخوندهاي دجال سرشارتر و سرافرازتر از هميشه در سازمان مجاهدين خلق، كماكان در نبرد با ديكتاتوري خون آشام آخوندي حاكم بر ايران هستم و انجمن نجاست و هر انجمن نجاست ديگر رژيم بداند كه تا آخرش هم هستم و ازآنجايي كه آدم زنده وكيل و وصي و سخنگو آنهم از كساني كه ادعاي برادري يا هر نسبتي با من دارند، ندارد ميتوانيد ازخودم بشنويد و لذا ازقول من نياز نيست كسي حرافي كند.
من فاطمه عليزاده فرزند سليمان هستم. 27 سال است در سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران انجام وظيفه ميكنم و سالهاست كه مبارزه و جنگ براي آزادي خلق و وطنم را بهعنوان شرافتمندانهترين و شيرينترين نوع زندگي انتخاب كردهام و ميخواهم بگويم هر كسي كه ادعاي نسبتي با من دارد و انجمن كثيف نجات از قول آنها عليه من و سازمان و رهبري من مينويسد بگويم كه لازم نيست كه از نوع زندگي من چيزي بگويد. ضمنا من فاميل و برادري ندارم و برادر واقعي من مجاهد قهرمان سياوش عليزاده است كه بدست پاسدارهاي دروغگو و قاتل تحت امر وليفقيه در ارگانهاي مختلف رژيم از جمله همين نجاستيها، به شهادت رسيد. پاسداران جنايتكاري كه در طي سلطنت وليفقيه در ايران بخون نشسته، از اوين و قزلحصار و وكيلآباد و...... گرفته تا سراسر خاك ميهن را بخون پاكترين فرزندان آن آغشته كردند و در حالحاضر در انجمن نجات رژيم گلو پاره ميكنند و نگران و درپي نجات زندگي من!! و بقيه مجاهدين هستند. و بازهم هر كسي كه مدعي نسبتي با من است بايد بداند كه ميان من و رژيم ولايتفقيه يك دريا خون است و هرگز كسي نميتواند از اين درياي خون عبور كند و بنابراين من نيز تا خون در بدن دارم با اين رژيم در جنگ و ستيز هستم، پس كسي زحمت بيهوده به خود ندهد و بيش ازاين خود را به نجاست شعبهُ اطلاعات موسوم به نجاتِ رژيم آلوده نكند.
بايد خاطرنشان كنم كه 27 سال را با افتخار براي آزادي خلقم در ركاب اين رهبري پاكباز ، مسعود و مريم رجوي بودم و اگر هزار بار ميمردم و زنده ميشدم باز هم انتخابم همين بود كه هست.
بله! انتخابم باز هم مسعود و مريم عزيزم بود چرا كه تنها كساني هستند كه شرافت و كرامت انساني را در تاريخ معاصر زنده كرده و شعله مقاومت و ايستادگي در برابر هر بيشرافتي و دجالگري با همهُ توطئهها و زد و بندهاي ارتجاعي- استعماري، روشن نگه داشتند، از پرداخت هيچ بهايي فروگذار نكردند. البته مثل همه رهبران انقلابي تاريخ ، مورد هجوم دهانهاي آلوده و تير زهرآگين كينهجويان و شقاوتپيشگان قرار گرفتهاند. رهبران پاكباز و مخلصي كه حاضر نشدند به هيچ قيمتي آزادي خلق و ميهن خود را بفروشند يا در جنگ براي احقاق آن ذرهيي كوتاهي كنند آنهم در روزگار بيشرافتي و تجارتخون مظلومين. پس بهراستي چه افتخاري از اين بالاتر براي من و سياوش و هر كسي كه در ركاب اين رهبري جنگيد و ميجنگد و سرشارتر و گردن فرازتر از خاكستر خود برخيزد و بدينگونه چهارستون رژيم ولايتفقيه را ميلرزاند حال اين وزارت اطلاعات و پاسداران ريز و درشت نظام در انجمن نجاست در هر لباس و آرايشي هر چه در توان دارند بهكار بگيرند، ازموشك و بمباران و انفجار گرفته تا بكارگرفتن مشتي نادم و آدم فروش تا مأموران اطلاعات تحت پوش خانواده!! غيره...
چه كسي نميداند كه اين تلاشهاي مذبوحانه سوت زدن از ترس تاريكي است!؟ كه رژيم ولايتفقيه از هيبت، قدرت و تسليم ناپذيري ما مجاهدين دارد ميلرزيد، ديگر وليفقيه بيچاره چكار بايد بكند جز به بازي گرفتن عناصر معلوم الحال تحت عنوان خانواده! دلسوزي براي جواني!! براي انقلابيون پولادين و نفوذ ناپذير!
حال يكي نيست به اين دجالان بگويد كه از كي شما دايه مهربانتر از مادر شدهايد؟! شما مگر همان نيستيد كه بهترين جوانهاي اين مرز و بوم و منجمله برادر خودم من را به خاك و خون كشانديد؟! حالا يكمرتبه مهربان شده و بيماري من براي شما مهم شده!؟ پس چرا همانموقع كه بيمار بودم روي سرم موشك و كاتيوشا ميريختيد يا همين خانوادههاي نجاستي را با 320بلندگو به عربده كشي و تهديد و ناسزا موظف ميكرديد. مگر همين شما عامل محاصره پزشكي در مورد مجاهدان اشرف و منجمله خود من نبوديد. اگر تا اين نقطه هم من زنده هستم تماما با تلاش خانواده واقعي من يعني سازمان و همرزمان و مجاهدان بينام و نشاني بوده است كه شبانه روز براي سلامتي من زحمت كشيدند و ميكشند و هيچ فروگذار نكردند.
خلاصه كلام دوباره و هزار باره تكرار ميكنم، من فاطمه عليزاده، يك مجاهد هستم كه تا نفس دارم با آخوندها در جنگم، تا سقوط حاكميت ملاهاي فاسد سر از پا نميشناسم، به اميد خدا روزي سرنگونتان ميكنيم و مردم ايران را آزاد ميكنيم. خانواده من ديگر خانواده خوني من نيستند، من به دريايي از خون و رزم و مجاهدت وصل شدم كه ذرهيي ازآن را به هزاران نا برادري نخواهم داد تا كور شود هر دجال و آخوند و انجمن نجاستي. من در سن بيست و چند سالگي مسيرم را كاملا از زندگي عادي و ذلت بار زير لواي آخوندها جدا كردم و مسير سرخ و سبز مجاهدين را انتخاب كردم. اكنون هم در سن 50 سالگي پنجاه هزار مهر تاييد بر اين انتخابم ميزنم و به راه و آرماني كه آمدهام افتخار ميكنم و مطمئن هستم روزي مردم ايران هم به جانبازي فرزندانش افتخار ميكند. من يكي از هزاران هستم كه جانمان را براي ايران زمين فدا ميكنيم. ما عاشقان ايرانيم و آزادش ميكنيم .
درو بر مريم و مسعود رجوي
سلام بر خلق قهرمان ايران
مرگ بر ولي وقيح و روحاني مرد اعدام
فاطمه عليزاده -14 بهمن 94
ايران افشاگر?
۱۳۹۴ بهمن ۱۵, پنجشنبه
ایران درگذشت یار مقاومت وخستگی ناپذیرعباس پیش بین
درگذشت عباس پیش بین یار مقاومت ووفادار مجاهدین ومقاومت ایران در ایتالیا و پیام تسلیت خانم مریم رجوی
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
با کمال تأسف و تأثر مطلع شدیم که روز چهارشنبه14 بهمن1394، مجاهدین و مقاومت ایران، یکی از پرشورترین یاران با وفا و صمیمی خود را در کشور ایتالیا از دست دادند.
او که درآخرین روزهای زندگی پر تلاش خود نیز در تظاهرات بزرگ نه به روحانی در پاریس در 8بهمن، با پرچم ایران و فریاد آزادی و نه رژیم ولایت فقیه نیز فعالانه شرکت داشت، روز چهارشنبه بر اثر بیماری قلبی که مدتها از آن رنج میبرد، چشم از جهان فرو بست.
عباس پیش بین، 59 ساله، متولد تهران، دانشجوی سابق رشته مهندسی آرشیتکت، از اشرف نشانانی بود که بیش از سی و پنج سال در سنگر فعالیت سیاسی و اجتماعی علیه رژیم پلید آخوندی و در حمایت از مجاهدین دمی از پا ننشست.
آشنایی عباس با مجاهدین و فعالیتهای مبارزاتی دربرابر دیکتاتوری آخوندی، به دوران کاندیداتوری برادر مجاهد مسعود رجوی برای ریاست جمهوری در سال 1358 بر میگردد که او در این دوران فعالانه به کارهای سیاسی و تبلیغی در ایران پرداخت. سپس برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفت و در شهر «ساساری» مقیم شد.
بعد از تشکیل انجمنهای هوادار سازمان مجاهدین خلق در ایتالیا، او نیز در کلیه فعالیتهای انجمن، بصورت فعال شرکت داشت، هرچند که دفتر مقاومت در رم بود و طی فاصله آن تا محل اقامت عباس، حدود 24ساعت بصورت زمینی زمان میبرد، ولی با وجود تضادهای زیادی که داشت، همیشه در تمامی برنامه های انجمن شرکت میکرد و در همه حال عاشقانه به حمایت خود از سازمان چه در زمینه های سیاسی و تبلیغی و افشاگری علیه رژیم و چه همیاری و کمک مالی مصرانه ادامه میداد. علیرغم اینکه وی در شهری بود که ایرانیان کمی بودند و همسر و فرزندش ایتالیایی بودند، اما عشق به آرمان آزادی مردم ایران آنچنان در وجود او شعله ور بود که طی 35 سال اخیر بر محیط اطراف و خانواده اش همواره تأثیرگذار بوده و همه را جذب میکرد. چرا که بگفته خودش آزادی مردم ایران را در رهبری و در آرمان مجاهدین یافته بود و همیشه میگفت«امیدوارم که در این راه ثابت قدم باشم»
در جریان کودتای ننگین 17ژوئن با شوری مضاعف در اعتصاب غذا که توسط اشرف نشانان سازماندهی شده بود شرکت فعال داشت و با وجود اینکه از سلامتی زیادی برخوردار نبود همچنان مقاوم و استوار در اعتصاب غذا شرکت کرد.
یکی از ویژگیهای عباس که او را در شهر ساساری به آن میشناختند این بود که با تمام نیرو برای یاری رساندن به مجاهدین از تمام امکاناتش استفاده میکرد. در گردهماییهای بزرگ مقاومت همیشه هیأتهایی از شهرداری و منتخبان شهر ساساری را سازماندهی میکرد و به پاریس دعوتشان میکرد.
او درجلب حمایت وکلا و حقوقدانان برای دفاع از حقوق مجاهدان اشرفی نیز بسیار فعال بود.
عباس به رغم بیماری قلبی که داشت، هیچوقت پشت این بیماری برای شرکت در فعالیتهای افشاگرانه و سیاسی علیه دیکتاتوری آخوندی در اقصی نقاط جهان، نمی ماند و برای شرکت دراین برنامه ها مشتاق و از یاران ثابت قدمی بود که در همه تظاهرات و گردهماییها در اروپا و آمریکا حضوری فعال و خستگی ناپذیر داشت.
در تظاهرات “نه به روحانی» و”نه به رژیم ولایت فقیه » در پاریس که در 8بهمن، یک هفته قبل از ضایعه دریغ انگیز درگذشت او برگزارشد، شرکت داشت و همراه با جمعیت پرشور شرکت کننده فریاد رهایی ایران و ایرانی را سرداد.
قبل از شرکت در این تظاهرات، خود او، علیه شیادی آخوند روحانی و نیرنگهای استبداد مذهبی، کمپینی در شهر ساساری راه انداخته و با برگزاری میز کتاب و انجام افشاگری علیه روحانی جنایتکار در مقابل دادگاه این شهر، به جمع آوری امضا از وکلا و شهروندان، علیه آمدن روحانی به ایتالیا و فرانسه پرداخت.
او با تک تک سلولهایش به رهبری مقاومت عشق می ورزید و میگفت: من شاید فردا ایران نباشم و ایران را نبینم ولی آزادی ایران را در مسعود و مریم می بینم.
وی در مرزبندی با عوامل وزارت اطلاعات و خیانتکاران سرسپرده به دشمن علیه مقاومت و مجاهدین مواضعی استوار داشت و آنها طرد و افشا می کرد.
وقتی خبر حملات جنایتکارانه موشکی به لیبرتی را میشنید در عین حال که بسیار برافروخته میشد اما میگفت حالا که دشمن این عزیران را مورد حمله قرار می دهد، ما باید در دفاع از حقوق آنها و برای حفاظت آنها فعالیتهایمان را بیشتر کنیم و خود نیز اثبات گر همین تعهد خود بود و در سرما و گرما از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد.
پیام تسلیت مریم رجوی به مناسبت درگذشت آقای عباس پیشبین
درگذشت نابهنگام آقای عباس پیشبین از یاران ارجمند مجاهدین و مقاومت ایران در ایتالیا برای من و خانواده بزرگ مقاومت ایران تأثربار و تأسفانگیز است.
به روان پاکش که از 37 سال پیش در تکاپوی مبارزه برای آزادی ایران بود، و به فعالیتهای بسیاری در دفاع از حقوق مجاهدان اشرفی دست زد، درود میفرستم.
مطمئنم که راهی که او در تمام عمر با ایمان و وفاداری طی کرد، در نسل جوان و پرشور ایران، به مقصد نهایی خواهد رسید.
به همسر و دختر گرامیاش و به جامعه ایرانیان مقیم ایتالیا بهویژه هواداران مجاهدین و مقاومت ایران تسلیت میگویم.
یاد عباس پیشبین و مبارزه و تلاش صمیمانه او در صفوف این مقاومت همیشه زنده است.
۱۳۹۴ بهمن ۵, دوشنبه
ایران-برخیز وطن رفت کجا جای درنگ است!!
با خلق خدا یکسره درحالت جنگ است
ایران - با مشتهای گره کرده باید برخیزیم بغض فروخفته را فریاد کنیم وهمدل و همصدا روز پنجشنبه ۲۸ ژانویه -۸بهمن ۹۴ در پاریس میدان دانفرروشو به عامل اعدام بیش از ۲۰۰۰ انسان بیگناه یک نه بزرگ بگوییم
این شیخ پدر سوخته از بس که دبنگ است
با خلق خدا یکسره درحالت جنگ است
ضحاک صفت قاتل بی مثل ومثال است
اما به سخن در پی افعال قشنگ است
اما به سخن در پی افعالِ قشنگ است
اندر پس پرده عجبا ! بین که چکاره است
چون بوقلمون در نوسان رنگ به رنگ است
زنهار! فریبش مخور این شیخ دغلکار
ذاتش به مَثَل موش و به ظاهر چو پلنگ است
دین کرده بهانه که کُشد خلق خدا را
شرحش ز تعامل و خدا جمله جفنگ است
اصلاح طلب گاه شود، تا بفریبد همگان را
زنهار مپندار، که روباهِ زرنگ است
با خلق و وطن کار بجز ظلم و ستم نیست
این مضحکه دلال محبت به فرنگ است
بخشیده به بیگانه همه خاک وطن را
سهمیۀ خلق از بَرِ او سرب و فشنگ است
با دولت تدبیر! کنون مانده به گل او
درمانده و وامانده و بیچاره و لنگ است
***
روباه بنفشی که به اعدام زدی مُهر به تایید
این مُهر به پیشانی تو مایۀ ننگ است
آندم که رسد روز مجازات تو بی شک
پاداش کلوخ البته با قلوۀ سنگ است
ای آنکه دلت خون شده از ظلمت این شیخ
برخیز وطن رفت، کجا جای درنگ است؟!
۱۳۹۴ دی ۲۹, سهشنبه
ایران-شعر زیر به مناسبت آزادی رهبر مقاومت مسعود رجوی شیر همیشه بیداراز زندان شاه است
سرزمينى بى بهارم
لاله پوشم زخمگينم
من همان ايران زمينم
ای بهار آور بيا بهترين ياور بيا
بيا بر شانهات خود را ببارم من
جوانانى به خون غلتيده دارم من
خوشا آن دم که جان دردمندم را
به دست مهربانت ميسپارم من
ای بهار آور بيا بهترين ياور بیا
تو ای همواره نور چشم هايم
چرا آخر چرا از تو جدايم
تمام هستى ات تقديم من شد
چه گوهرها تو پروردی برايم
با تو زيبا ميشوم من
رشک دنيا مى شوم من
يوسفگم گشته اين بار
با تو پيدا مى شوم من
ای بهار آور بيا بهترين یاور بیا
شکوه رفتهام را در تو مىبینم
یلان خفته ا م را در تو مىبینم
غم صد سالهام ناگفتنى مانده
من اين ناگفتهام را در تو ميبينم
ای بهار آور بيا بهترين ياور بيا
شعر ترانه بهارآور
من ديارسربدارمسرزمينى بى بهارم
لاله پوشم زخمگينم
من همان ايران زمينم
ای بهار آور بيا بهترين ياور بيا
بيا بر شانهات خود را ببارم من
جوانانى به خون غلتيده دارم من
خوشا آن دم که جان دردمندم را
به دست مهربانت ميسپارم من
ای بهار آور بيا بهترين ياور بیا
تو ای همواره نور چشم هايم
چرا آخر چرا از تو جدايم
تمام هستى ات تقديم من شد
چه گوهرها تو پروردی برايم
با تو زيبا ميشوم من
رشک دنيا مى شوم من
يوسفگم گشته اين بار
با تو پيدا مى شوم من
ای بهار آور بيا بهترين یاور بیا
شکوه رفتهام را در تو مىبینم
یلان خفته ا م را در تو مىبینم
غم صد سالهام ناگفتنى مانده
من اين ناگفتهام را در تو ميبينم
ای بهار آور بيا بهترين ياور بيا
۱۳۹۴ دی ۲۷, یکشنبه
فراخوان کميته برگزاري تظاهرات «نه» به روحاني در پاريس
در این تظاهرات شرکت کنیم
با شرکت خود در این تظاهرات یک نه بزرگ به اعدام وشکنجه فرزندان خلق بدهیم
این یک وظیفه ملی میهنی است هر نفر به نمایندگی100 محروم ستمدیده وبه جان آمده ایران -معلم-دانشجو-فرهنگیان-دکتر وتمامی اقشار محاصره شده توسط د زدان قرن خامنه اي سفاک ماربردوش وآخوند شياد روحاني پادشاه اعدام
بايدبا صداي بلند سوال کنيم که اين دزد غارتگر اين بانگدارمرکزي تروريسم اين رکودار اعدام درسرزمين حقوق بشر چه مي کند.
مکان پاريس
زمان 8 بهمن 94 (28 ژانويه 2016
۱۳۹۴ دی ۱۷, پنجشنبه
مقاله ای از مهرداد هرسینی
ایران - مقاله ای ازمهرداد هرسینی : به سه،سه بار، نه بار غلط کردیم!
تاریخ ایجاد در 16 دی 1394
بحران آتش زدن سفارتخانه عربستان سعودی که اوباش خامنهای بهفرمان «مقام معظم» براه انداخته اند، طی روزهای اخیر ابعاد گسترده و ضربات جبران ناپذیری را بر ماشین فرتوت رژیم آخوندی وارد کرده است. برخلاف تمامی ادعاهای آخوند روحانی و متولیان دولت، ولیفقیه طلسم شکسته و زهر خورده به «عمد و خود خواسته» دست به صدور این بحران زده است.
وی که حکومت خونریز و جبار خود را در بن بست های استراتژیک می بیند، به مانند تمامی دیکتاتورها برای فرار از پاسخگویی به خواستههای بحق مردم ایران و به ویژه در فرار از پاسخ گویی برای شکست های پی در پی در مسائلی همچون اتمی، منطقه ای و بین المللی، با این اهرم زنگ زده و پوسیده در تلاش است تا نخست به نیروهای ریزشی و وارفته باند ولایت روحیه داده و سپس با سازماندهی مجدد آنان، بحران بزرگتر دیگری را بنام «بحران هژمونی» در چارچوب نظام آخوندی تعین تکلیف نماید.
تمامی داده های حکومتی سخن از آن دارند که دیگر منفوریت شخص خامنهای اکنون حتی به هاله های «خودی» حکومت نیز سرایت کرده است. اگر تا دیروز این مردم و مقاومت ایران بودند که بر نقش سرکوبگرانه و مستنبدانه وی در به بیراهه کشیدن سرمایه های کشور و قتل و کشتار دگر اندیشان و منکوب کردن مردم تاکید می کردند، اکنون حتی باند های درونی رژیم نیز به این واقعیت و ضرورت یعنی پیدا کردن «یک جانشین» و یا «شورای رهبری»، رسیده اند.
در چنین صحنه ای است که نیاز خامنهای به صدور بحران و کشاندن آن به فراتر از مرزهای مهین مان روشن می گردد. ابعاد این بحران که کاملا آگاهانه و هدفدار از سوی بیت ولیفقیه سازماندهی شده است، بهیقین اکنون فراتر از محکومیت شورای امنیت و دبیرکل سازمان مل متحد، به بخش بزرگی از کشورهای اسلامی و عربی نیز سرایت کرده و با خود محکومیت های جهانی و منطقه ای علیه سیاستهای بحران زا ولیفقیه را به بهمراه آورده است.
بهیقین این موج از محکومیت های منطقه ای علیه سیاستهای تروریستی رژیم آخوندی تا به امروز بی نظیر بوده است و سخن از چرخشی جدی در سیاست کشورهای همسایه با رژیم آخوندی دارند. این سیاست در جوهر خود دیگر بر ادامه سیاست «تحمل و صبرو بردباری» استوار نیست، بلکه در منطق خود بر همان مثل «پاسخ کلوخ انداز، سنگ است» استوار شده است. همان امری که به نظر بسیاری از کارشناسان مسائل ایران، خامنهای و دستگاه دیپلماسی بهشدت ضربه خورده حکومت اصلا و ابدا انتظارش را نداشتند.
در پی موج این محکومیت ها بود که سفیر رژیم آخوندی در سازمان ملل متحد در یک غلط گویی آشکار طی نامه ای «تعهد دولت آخوند روحانی» مبنی بر عدم» تکرار چنین حوادثی » را اعلام کرده است. همچنین در ادامه غلط گویی های سران حکومتی پاسدار کاظمینی، فرمانده سپاه تهران در سخنانی آتش زدن سفارت عربستان در تهران را «کاملا سازماندهیشده و زشت» و «کار بسیار غلط و اشتباهی که هیچ روی نمی شود توجیه کرد» اعلام کرده است.
پیشتر از این نیز آخوند حسن روحانی (13 دیماه) در پایگاه خبری خود ضمن به چالش کشیدن سیاستهای «راهبردی مقام معظم در بحران سازی» گفته بود: «حرکتی که توسط جمعی افراد افراطی شب گذشته در تهران و مشهد صورت گرفت و به وارد آمدن خسارت به سفارت و کنسولگری کشور عربستان ـ که شرعاً و قانوناً باید در پناه جمهوری اسلامی ایران در امنیت باشد ـ منجر گردید، به هیچ عنوان قابل توجیه نیست و قبل از هر چیزی توهین به نظام و لطمه به آبروی جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود».
واقعیت این است که بیان چنین جملاتی از سوی سران و متولیان حکومت آنهم تنها چند ساعت پس از گذشت این حملات تروریستی، بخوبی آن روی دیگر سکه ضعف، ناتوانی و بلبشو در حاکمیت را به نمایش می گذارد و ترجمان همان مثل: «به سه سه با نه بار غلط کردم» میباشد.
همچنین در راستای اقدام مشترک کشورهای اسلامی و عربی علیه سیاستهای مخرب رژیم آخوندی بخوبی می توان به «تولد سیاستی متحد» علیه اعمال تروریستی ولیفقیه نیز پی برد که از زمان بروی کار آمدن، آتش زدن و اشغال سفارتخانههای خارجی به بخش جداناپذیری از سیاست خارجی و دیپلماسی آن تبدیل شده است. با نگاهی به گذشته نه چندان دور بخوبی رد پای این سیات بغایت ضد منافع مردمی ایران را در تاریخ نوپای میهنمان می بینیم.
سخن از سیاستی است که امروزه دیگر به «صنعت آتش زدن سفارتخانههای خارجی» در دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهنمان تبدیل شده است. به عنوان نمونه باید به یکی از تبعات آن که فشار آن بر گرده مردم و اموال ملی فرود آمده است، اشاره نمود که همان الحاقیه اخیر قانون بودجه از سوی کنگره ایالات متحده میباشد. الحاقیه ای که پس از به تصویب رسیدن آن از سوی رئیس جمهور آمریکا اکنون به قانون تبدیل شده و بدین سال رژیم آخوندی را محکوم به پرداخت غرامتی بالغبر یک میلیارد و 300 میلیون دلار برای “444 روز گروگانگیری» می نماید.
گذشته از حملات متعدد دیگر به سفارتخانههای خارجی مانند روسیه، کویت، پاکستان و فرانسه که در پایان تمامی آنها حاکمیت با بلند کردن پرچم سفید بهتمامی خواستههای طرف مقابل تن داده است، نمونه اشغال و به آتش کشیدن سفارت انگلیس نیز بهفرمان خامنهای و با حمله اوباش بسیجی در تاریخ 8 آذر 1390، نمونه گویایی از سیاستهای بحرانزای خامنهای و شانتاژ کشورهای دیگر برای صدور بحرانهای داخلی رژیم میباشد.
در آن دوران خامنهای که طی فرمانی سفارتخانه انگلیس را «خبیث» نامیده بود، سرانجام» مقامات لندن بالغبر یکمیلیون پوند از جمهوری اسلامی ادعای خسارت کردند و گفتند که لندن این مبلغ را از تهران بهعنوان غرامت ادعا خواهد کرد. دلیل هنگفت بودنِ این میزان خسارت نیز، تخریب، انهدام و ربوده شدن مواردی چون تابلوهای نقاشی ارزشمند، فرش، مبلمان، جواهرات، اشیای قیمتی، دستگاههای الکترونیک و چند خودروی اداری ذکر شد. دولت انگلیس سیاههای از مشخصات نقاشیهایی که در جریان حمله به سفارت در تهران نابود شدند را منتشر کرد، باارزشترین اثر هنری نابودشده، تابلوی نقاشی به ارزش یکمیلیون پوند مربوط به چهره فتحعلی شاه، دومین پادشاه سلسله قاجار است. این نقاشی رنگروغن به ابعاد یک و نیم متر را شخص پادشاه ایران در اوایل سده نوزده میلادی به سفیر وقت انگلیس در کشورش اهداء کرده بود، کار تکمیل این تابلوی نقاشی در سال 1823 میلادی به پایان رسید. این تابلو فقط یکی از شش آثار هنری است که در جریان یورش به سفارت نابود شد». (دانشنامه ویکیپدیا)
آنچه مسلم است در این دور از آتشبازی تروریستی ولیفقیه بهیقین رژیم در کلیت اش یکبار دیگر ضعیفتر و ناتوانتر خواهد شد. خامنهای میخواهد با این قدم «مهندسی نمایش انتخابات» را بهپیش ببرد و از بحرانی بنام» هژمونی » پیروزمندانه بیرون آید. سخن از قماری دیگر است که عطف به سنوات قبلی در منطق خود با شکست و خواری ولیفقیه روبرو خواهد گردید و بهیقین هزینههای سنگین آن را یکبار دیگرباید مردم و اقشار بهشدت ضربه خورده میهن امان پرداخت نمایند.
اطلاعات بیشتر دراین لینک
تاریخ ایجاد در 16 دی 1394
بحران آتش زدن سفارتخانه عربستان سعودی که اوباش خامنهای بهفرمان «مقام معظم» براه انداخته اند، طی روزهای اخیر ابعاد گسترده و ضربات جبران ناپذیری را بر ماشین فرتوت رژیم آخوندی وارد کرده است. برخلاف تمامی ادعاهای آخوند روحانی و متولیان دولت، ولیفقیه طلسم شکسته و زهر خورده به «عمد و خود خواسته» دست به صدور این بحران زده است.
وی که حکومت خونریز و جبار خود را در بن بست های استراتژیک می بیند، به مانند تمامی دیکتاتورها برای فرار از پاسخگویی به خواستههای بحق مردم ایران و به ویژه در فرار از پاسخ گویی برای شکست های پی در پی در مسائلی همچون اتمی، منطقه ای و بین المللی، با این اهرم زنگ زده و پوسیده در تلاش است تا نخست به نیروهای ریزشی و وارفته باند ولایت روحیه داده و سپس با سازماندهی مجدد آنان، بحران بزرگتر دیگری را بنام «بحران هژمونی» در چارچوب نظام آخوندی تعین تکلیف نماید.
تمامی داده های حکومتی سخن از آن دارند که دیگر منفوریت شخص خامنهای اکنون حتی به هاله های «خودی» حکومت نیز سرایت کرده است. اگر تا دیروز این مردم و مقاومت ایران بودند که بر نقش سرکوبگرانه و مستنبدانه وی در به بیراهه کشیدن سرمایه های کشور و قتل و کشتار دگر اندیشان و منکوب کردن مردم تاکید می کردند، اکنون حتی باند های درونی رژیم نیز به این واقعیت و ضرورت یعنی پیدا کردن «یک جانشین» و یا «شورای رهبری»، رسیده اند.
در چنین صحنه ای است که نیاز خامنهای به صدور بحران و کشاندن آن به فراتر از مرزهای مهین مان روشن می گردد. ابعاد این بحران که کاملا آگاهانه و هدفدار از سوی بیت ولیفقیه سازماندهی شده است، بهیقین اکنون فراتر از محکومیت شورای امنیت و دبیرکل سازمان مل متحد، به بخش بزرگی از کشورهای اسلامی و عربی نیز سرایت کرده و با خود محکومیت های جهانی و منطقه ای علیه سیاستهای بحران زا ولیفقیه را به بهمراه آورده است.
بهیقین این موج از محکومیت های منطقه ای علیه سیاستهای تروریستی رژیم آخوندی تا به امروز بی نظیر بوده است و سخن از چرخشی جدی در سیاست کشورهای همسایه با رژیم آخوندی دارند. این سیاست در جوهر خود دیگر بر ادامه سیاست «تحمل و صبرو بردباری» استوار نیست، بلکه در منطق خود بر همان مثل «پاسخ کلوخ انداز، سنگ است» استوار شده است. همان امری که به نظر بسیاری از کارشناسان مسائل ایران، خامنهای و دستگاه دیپلماسی بهشدت ضربه خورده حکومت اصلا و ابدا انتظارش را نداشتند.
در پی موج این محکومیت ها بود که سفیر رژیم آخوندی در سازمان ملل متحد در یک غلط گویی آشکار طی نامه ای «تعهد دولت آخوند روحانی» مبنی بر عدم» تکرار چنین حوادثی » را اعلام کرده است. همچنین در ادامه غلط گویی های سران حکومتی پاسدار کاظمینی، فرمانده سپاه تهران در سخنانی آتش زدن سفارت عربستان در تهران را «کاملا سازماندهیشده و زشت» و «کار بسیار غلط و اشتباهی که هیچ روی نمی شود توجیه کرد» اعلام کرده است.
پیشتر از این نیز آخوند حسن روحانی (13 دیماه) در پایگاه خبری خود ضمن به چالش کشیدن سیاستهای «راهبردی مقام معظم در بحران سازی» گفته بود: «حرکتی که توسط جمعی افراد افراطی شب گذشته در تهران و مشهد صورت گرفت و به وارد آمدن خسارت به سفارت و کنسولگری کشور عربستان ـ که شرعاً و قانوناً باید در پناه جمهوری اسلامی ایران در امنیت باشد ـ منجر گردید، به هیچ عنوان قابل توجیه نیست و قبل از هر چیزی توهین به نظام و لطمه به آبروی جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود».
واقعیت این است که بیان چنین جملاتی از سوی سران و متولیان حکومت آنهم تنها چند ساعت پس از گذشت این حملات تروریستی، بخوبی آن روی دیگر سکه ضعف، ناتوانی و بلبشو در حاکمیت را به نمایش می گذارد و ترجمان همان مثل: «به سه سه با نه بار غلط کردم» میباشد.
همچنین در راستای اقدام مشترک کشورهای اسلامی و عربی علیه سیاستهای مخرب رژیم آخوندی بخوبی می توان به «تولد سیاستی متحد» علیه اعمال تروریستی ولیفقیه نیز پی برد که از زمان بروی کار آمدن، آتش زدن و اشغال سفارتخانههای خارجی به بخش جداناپذیری از سیاست خارجی و دیپلماسی آن تبدیل شده است. با نگاهی به گذشته نه چندان دور بخوبی رد پای این سیات بغایت ضد منافع مردمی ایران را در تاریخ نوپای میهنمان می بینیم.
سخن از سیاستی است که امروزه دیگر به «صنعت آتش زدن سفارتخانههای خارجی» در دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهنمان تبدیل شده است. به عنوان نمونه باید به یکی از تبعات آن که فشار آن بر گرده مردم و اموال ملی فرود آمده است، اشاره نمود که همان الحاقیه اخیر قانون بودجه از سوی کنگره ایالات متحده میباشد. الحاقیه ای که پس از به تصویب رسیدن آن از سوی رئیس جمهور آمریکا اکنون به قانون تبدیل شده و بدین سال رژیم آخوندی را محکوم به پرداخت غرامتی بالغبر یک میلیارد و 300 میلیون دلار برای “444 روز گروگانگیری» می نماید.
گذشته از حملات متعدد دیگر به سفارتخانههای خارجی مانند روسیه، کویت، پاکستان و فرانسه که در پایان تمامی آنها حاکمیت با بلند کردن پرچم سفید بهتمامی خواستههای طرف مقابل تن داده است، نمونه اشغال و به آتش کشیدن سفارت انگلیس نیز بهفرمان خامنهای و با حمله اوباش بسیجی در تاریخ 8 آذر 1390، نمونه گویایی از سیاستهای بحرانزای خامنهای و شانتاژ کشورهای دیگر برای صدور بحرانهای داخلی رژیم میباشد.
در آن دوران خامنهای که طی فرمانی سفارتخانه انگلیس را «خبیث» نامیده بود، سرانجام» مقامات لندن بالغبر یکمیلیون پوند از جمهوری اسلامی ادعای خسارت کردند و گفتند که لندن این مبلغ را از تهران بهعنوان غرامت ادعا خواهد کرد. دلیل هنگفت بودنِ این میزان خسارت نیز، تخریب، انهدام و ربوده شدن مواردی چون تابلوهای نقاشی ارزشمند، فرش، مبلمان، جواهرات، اشیای قیمتی، دستگاههای الکترونیک و چند خودروی اداری ذکر شد. دولت انگلیس سیاههای از مشخصات نقاشیهایی که در جریان حمله به سفارت در تهران نابود شدند را منتشر کرد، باارزشترین اثر هنری نابودشده، تابلوی نقاشی به ارزش یکمیلیون پوند مربوط به چهره فتحعلی شاه، دومین پادشاه سلسله قاجار است. این نقاشی رنگروغن به ابعاد یک و نیم متر را شخص پادشاه ایران در اوایل سده نوزده میلادی به سفیر وقت انگلیس در کشورش اهداء کرده بود، کار تکمیل این تابلوی نقاشی در سال 1823 میلادی به پایان رسید. این تابلو فقط یکی از شش آثار هنری است که در جریان یورش به سفارت نابود شد». (دانشنامه ویکیپدیا)
آنچه مسلم است در این دور از آتشبازی تروریستی ولیفقیه بهیقین رژیم در کلیت اش یکبار دیگر ضعیفتر و ناتوانتر خواهد شد. خامنهای میخواهد با این قدم «مهندسی نمایش انتخابات» را بهپیش ببرد و از بحرانی بنام» هژمونی » پیروزمندانه بیرون آید. سخن از قماری دیگر است که عطف به سنوات قبلی در منطق خود با شکست و خواری ولیفقیه روبرو خواهد گردید و بهیقین هزینههای سنگین آن را یکبار دیگرباید مردم و اقشار بهشدت ضربه خورده میهن امان پرداخت نمایند.
اطلاعات بیشتر دراین لینک
۱۳۹۴ دی ۱۳, یکشنبه
ديرو زود دارد ولي هرگز سوخت وسوز ندارد
روز حساب هميشه درذهن ،اين را متبادر ميكند كه هرگز جباران وستم گران واستثمارگران را ياراي فراراز روز بازپرسي نيست،آنها سرخوش از قدرت، به رجزخواني وهرزه گوئي هاي پوشالي براي توانمند نشان دادن خود سخت تلاش ميكنند تا با نشان دادن هيبت كاذب خود بوسيله عوامل مزدور وجيره خوار اين توانمندي را بيشتر درذهن ها ي توده مردم جا بياندازند .اما اگر چه اين نيرنگ چند صباحي ميدان پيدا ميكند ودرجامعه برجسته ميشود اما در واقع بادكنكي است كه هم رشدش وهم شكنندگي اش بادكنكي است وبا تلنگري ميتركد .آنوقت روز حساب فراميرسد وديرو زود دارد ولي هرگز سوخت وسوز ندارد .اما هر چه برا ي خنثي كردن آن روز تلاش كنند سطحي ودرماني براي اين بيمار به ظاهر مسلط درقدرت وحاكميت نخواهند داشت .
سردمداران نظام به اصطلاح جمهوري اسلامي غرقه در بحران ها ي لاعلاج از فقر وبيكاري ودزدي وچپاول واعتصابات كارگران كه آگاه به فروريختن ديوار نظام شدند، ضمن تهديد به باند هاي دروني خود اين فروپاشي را به وضوح بيان میكنند كه باعث نابودي نظام نشويد وهمه ر ا فراميخوانند كه دريك راستاي واحد زير عباي ولي فقيه بيايند وباعث وباني فتنه جديد يا قيامي كه پيام حساب رسي را ميدهد نشوند.
اين رژيم غرقه دربحرا ن واستيصال خليفه ارتجاع پس ازجام زهراتمي وجام زهر منطقه اي وبدرك واصل شدن بالا ترين سركردگان مزدورش درسوريه وبراي روحيه دادن به عوامل خود مخصوصاٌ سپا ه پاسداران با ضربه اي باهدف نابود كننده دشمن اصلي خود به موشك باران ليبرتي به فرزندان شرف خلق پرداخت . امااز اين باد، طوفان درو كردوپيام پايداري ومقاومت به هر قيمت را درجاي جاي ايران زمين پراكنده كرد وحتي درسياهچالهاي رژيم طنين انداخت وپايداري ومقاومت به هر قيمت براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه وبرپائي آزادی را نويد داد
جنگ و جدالهاي باند هاي رژيم درايران وتنشهاي منطقه وجهان نشانه يك تغيير دوران در پيش رو را نويد ميدهد . با حمله تروريستي داعش درخاك فرانسه وتهديد رو به گسترش بنياد گرائي با نام اسلام همه چيز تغيير كرد و شرايط بين المللي جديدي شكل گرفت وديگر اين رژيم ايران نيست كه مثل 11 سپتامبر از آن سود ببرد بلكه بازنده اصلي خواهد بود .
درفضاي سياسي ايران خامنه اي با پذيرش برجام، نشانه و بازتاب ضعف و زبوني رژيم در مقابل مجاهدين ومقاومت ايران رانشان داد كه درهرزمان ومكان پروژه اتمي اي كه با صرف صدها ميليارد دلار از جيب ملت هزينه داشته است ونقض حقوق بشر واعدام ها ي خودسرانه رژيم را افشا كردند وميكنند . ازنظرسياسي دوران درگيريهاي باندي مرگبار درراس و بدنه حاكميت، از طرف ديگر جوشش نارضايتي هاي مردم ، وحشت درسرتا پاي رژيم را فرگرفته است .
دراين جوپرازالتهاب وعصيان ونارضايتي توده هاي مردم ايران، دربرجام ، زهر اتمي كه دراستراتژي تضمين بقا يش بود بكلي شكست خورد است .درسوريه هم جام زهر ش را بزودي خواهد نوشيد .دراين وانفساي بي علاجي ومحصور دام هاي نفس گير بيكاري وگراني وفقر وفاقه ودزد يهاي نجومي ، .يك مضحكه ديگري بنام انتخابات رادربيش رودارد.جنگ براي هژموني درتقسيم كرسيهاي خبرگان ومجلس ارتجاع بيشتر از زهراتمي وبرشام دامنگير رژيم ايران شد ه است كه شب وروز از فتنه وقيام مردم كه سخت از ان درهرس است ،صحبت میكنند كه نتجه آن افزايش نارضايتي وبي ثباتي رژيم وتضعيف ان دربرابر مردم وتودها است كه باعث انفجار جامعه خواهد شد،درعرصه جهاني فشا ر،هر روز، با تلاش مقاومت وحاميان ان درخارج كشور روي رژيم افزايش مي يابد. مماشاتگران ورژيم ايران يك مانع اصلي در پيش روي خود دارند، كه نمي گذارد لقمه اي كه رژيم ميخواهد براي بقا خود به حلقوم آنها بريزد بسادگي هضم انها شود.نتيجه اينكه :
جنگ مردم ومقاومت ايران با انها درمدار جديدي از استقلال وازادي خواهي اين مقاومت شكل ميگيرد وتكيه نيروي پيشتاز ومقاومت ومجاهدين فقط وفقط به مردم ايران وحاميان ان است وبي هيچ چشمداشتي از بيرون تنها به خود وخلق خود تكيه ميكند وبه ان هم افتخار ميكنند كه سرفرازانه پرچم استقلال وازادي را با پرداخت سنگين ترين بها بدوش ميكشند
راستي چرا اينقدركارگزاران رژيم از فتنه صحبت ميكنند، علت اين است كه انها به واقعيت سرنگوني دست يافتند كه <انقلاب اسلامی را تهدید میکند» و «درصدد نابودی ولایتفقیه است». انها بروشني دريافتند كه بازنده اصلي هستند وبرنده واقعي مقاومت ومجاهدين ميباشند. بهمين جهت هر چه رساتر ترس ودلشوره خود را از سرنگوني وبي فرجامي شان را برملا ميكنند وبه باند رقيب ياد اورميشوند كه اين ما نيستيم كه دراين جنگ ورقابت ها چه برسركرسي مجالس چه دربه جيب زدن اموال خلق سودمي بريم واين يك هوشيار دهي وانتباه به باند مقابل است كه بيايند هرچه بيشتر بدامن ولي فقيه بياويزند. تا باهم اين نظام رو به زوال وبي فرجام را حفظ كنيم وبسمت يك نظام يك پايه برويم . بدين وسيله ميخواهند زير پاي رقيب را خالي كنند البته رقيب هم خوب اين طرفند رافهميده وبراي بدست گرفتن هژموني وبه يغما بردن ثروت مردم، دست به هر تلاشي ميزند تا حفظ نظام برطبق خواست خود رابه پيش ببرد ونگذارد كه او ثروت مردم درجيب خود بريزد
روند شتابان مخاصمات باند ها براي گرفتن هژموني، هرروزبيشتر پاميگيرد كه حذف نه درخط خوردن اسم افراد است، بلكه حذف فيزيكي راهم درتقدير ميتوان ديد وخطرقيام كه دراثر شكاف در بالاي رژيم مي تواند شعله ورشود باز تاب اين معنا است كه روز حساب رسي مرتجعين وبه يغما برندگان اموال مردم نزديك است وزمان حساب پس دادن درپيشگاه خلق انچنان حسابي است كه نه از تاك نشان بيني نه از تاكنشان
اين رژيم غرقه دربحرا ن واستيصال خليفه ارتجاع پس ازجام زهراتمي وجام زهر منطقه اي وبدرك واصل شدن بالا ترين سركردگان مزدورش درسوريه وبراي روحيه دادن به عوامل خود مخصوصاٌ سپا ه پاسداران با ضربه اي باهدف نابود كننده دشمن اصلي خود به موشك باران ليبرتي به فرزندان شرف خلق پرداخت . امااز اين باد، طوفان درو كردوپيام پايداري ومقاومت به هر قيمت را درجاي جاي ايران زمين پراكنده كرد وحتي درسياهچالهاي رژيم طنين انداخت وپايداري ومقاومت به هر قيمت براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه وبرپائي آزادی را نويد داد
جنگ و جدالهاي باند هاي رژيم درايران وتنشهاي منطقه وجهان نشانه يك تغيير دوران در پيش رو را نويد ميدهد . با حمله تروريستي داعش درخاك فرانسه وتهديد رو به گسترش بنياد گرائي با نام اسلام همه چيز تغيير كرد و شرايط بين المللي جديدي شكل گرفت وديگر اين رژيم ايران نيست كه مثل 11 سپتامبر از آن سود ببرد بلكه بازنده اصلي خواهد بود .
درفضاي سياسي ايران خامنه اي با پذيرش برجام، نشانه و بازتاب ضعف و زبوني رژيم در مقابل مجاهدين ومقاومت ايران رانشان داد كه درهرزمان ومكان پروژه اتمي اي كه با صرف صدها ميليارد دلار از جيب ملت هزينه داشته است ونقض حقوق بشر واعدام ها ي خودسرانه رژيم را افشا كردند وميكنند . ازنظرسياسي دوران درگيريهاي باندي مرگبار درراس و بدنه حاكميت، از طرف ديگر جوشش نارضايتي هاي مردم ، وحشت درسرتا پاي رژيم را فرگرفته است .
دراين جوپرازالتهاب وعصيان ونارضايتي توده هاي مردم ايران، دربرجام ، زهر اتمي كه دراستراتژي تضمين بقا يش بود بكلي شكست خورد است .درسوريه هم جام زهر ش را بزودي خواهد نوشيد .دراين وانفساي بي علاجي ومحصور دام هاي نفس گير بيكاري وگراني وفقر وفاقه ودزد يهاي نجومي ، .يك مضحكه ديگري بنام انتخابات رادربيش رودارد.جنگ براي هژموني درتقسيم كرسيهاي خبرگان ومجلس ارتجاع بيشتر از زهراتمي وبرشام دامنگير رژيم ايران شد ه است كه شب وروز از فتنه وقيام مردم كه سخت از ان درهرس است ،صحبت میكنند كه نتجه آن افزايش نارضايتي وبي ثباتي رژيم وتضعيف ان دربرابر مردم وتودها است كه باعث انفجار جامعه خواهد شد،درعرصه جهاني فشا ر،هر روز، با تلاش مقاومت وحاميان ان درخارج كشور روي رژيم افزايش مي يابد. مماشاتگران ورژيم ايران يك مانع اصلي در پيش روي خود دارند، كه نمي گذارد لقمه اي كه رژيم ميخواهد براي بقا خود به حلقوم آنها بريزد بسادگي هضم انها شود.نتيجه اينكه :
جنگ مردم ومقاومت ايران با انها درمدار جديدي از استقلال وازادي خواهي اين مقاومت شكل ميگيرد وتكيه نيروي پيشتاز ومقاومت ومجاهدين فقط وفقط به مردم ايران وحاميان ان است وبي هيچ چشمداشتي از بيرون تنها به خود وخلق خود تكيه ميكند وبه ان هم افتخار ميكنند كه سرفرازانه پرچم استقلال وازادي را با پرداخت سنگين ترين بها بدوش ميكشند
راستي چرا اينقدركارگزاران رژيم از فتنه صحبت ميكنند، علت اين است كه انها به واقعيت سرنگوني دست يافتند كه <انقلاب اسلامی را تهدید میکند» و «درصدد نابودی ولایتفقیه است». انها بروشني دريافتند كه بازنده اصلي هستند وبرنده واقعي مقاومت ومجاهدين ميباشند. بهمين جهت هر چه رساتر ترس ودلشوره خود را از سرنگوني وبي فرجامي شان را برملا ميكنند وبه باند رقيب ياد اورميشوند كه اين ما نيستيم كه دراين جنگ ورقابت ها چه برسركرسي مجالس چه دربه جيب زدن اموال خلق سودمي بريم واين يك هوشيار دهي وانتباه به باند مقابل است كه بيايند هرچه بيشتر بدامن ولي فقيه بياويزند. تا باهم اين نظام رو به زوال وبي فرجام را حفظ كنيم وبسمت يك نظام يك پايه برويم . بدين وسيله ميخواهند زير پاي رقيب را خالي كنند البته رقيب هم خوب اين طرفند رافهميده وبراي بدست گرفتن هژموني وبه يغما بردن ثروت مردم، دست به هر تلاشي ميزند تا حفظ نظام برطبق خواست خود رابه پيش ببرد ونگذارد كه او ثروت مردم درجيب خود بريزد
روند شتابان مخاصمات باند ها براي گرفتن هژموني، هرروزبيشتر پاميگيرد كه حذف نه درخط خوردن اسم افراد است، بلكه حذف فيزيكي راهم درتقدير ميتوان ديد وخطرقيام كه دراثر شكاف در بالاي رژيم مي تواند شعله ورشود باز تاب اين معنا است كه روز حساب رسي مرتجعين وبه يغما برندگان اموال مردم نزديك است وزمان حساب پس دادن درپيشگاه خلق انچنان حسابي است كه نه از تاك نشان بيني نه از تاكنشان
اشتراک در:
پستها (Atom)